-
...
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 08:06
...
-
هوو
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 08:21
یک نفر دهاتی از شهر برای زن جوانش که در عمر خود آینه ندیده بود٬آینه ای خریداری کرد٬زن بیچاره همین که صورت خودرا درآینه دید تصور کرد شوهرش زن تازه ای با خود به خانه آورده ٬ شکوه به مادر برد و آینه را به او نشان داد ٬ پیرزن نیز که هرگز آینه ندیده بود و همان صورت زشت و پر چین وچروک خود را در آینه دید ٬ در مقام دلداری...
-
همین حالا
شنبه 22 مهرماه سال 1385 11:25
من گم شدم . پیدام کن!!!
-
بازیگر نقش اول
شنبه 22 مهرماه سال 1385 09:54
قفسم را می گذاری در بهشت ٬تا بوی عطر مبهم دور دستی مستم کند٬تا تنم را به دیواره ها بکوبم ٬تا تن کبودم درد بگیردو نردبانی استکه آن سویش تو ایستاده ای برای به آغوش کشیدنم. ام من آدم متوسطی هستم و بیش از آنچه باید٬خودم را درگیر نمی کنم . در بهشت هم حسرتم را فقط آه می کشم. تن نمی کوبم به دیواره ها تا درد ٬مرا به تو...
-
سهم ما
جمعه 7 مهرماه سال 1385 22:56
وقتی زندگی ٬چیز زیادی به شما نمی دهد٬دلیلش آنست که شما هم چیز زیادی از او نخواسته اید. مهاتما گاندی
-
بگذر ٬بپذیر٬ بپوشان
یکشنبه 2 مهرماه سال 1385 08:32
خدایا ... آغاز هردیداری وگفتاری سلام است وتو هرچند معنای مطلق حضوری ٬ولی از با ب غفلت گاه و بیگاهم٬ سلام ... رحیما ... سرگردانم وحیران٬ گمگشته ای که در این میدان ٬دوان دوان درپی هیچ می دود و از این گمان٬ فقط خستگی و ناامیدی توامان٬ نصیب دارد .و تو هر چند علت العللی و غایت الغایات ٬ از باب جهل بسیارم ٬دریاب... غفورا...
-
یانور
یکشنبه 2 مهرماه سال 1385 08:06
درظلمت من پنجره ای بازکن ازنور سبحانک یا نورتر از نورتر از نور
-
مسافرتنها
شنبه 1 مهرماه سال 1385 14:15
.. هنگامی که در شهری عظیم بیگانه هستم؛دوست دارم در اتاقهای گوناگون بخوابم ؛در مکانهای گوناگون غذا بخورم ؛ در خیابانهای ناشناخته قدم بزنم؛و گذر مردمان ناشناخته را نظاره کنم .مسافر تنها بودن را دوست دارم. جبران خلیل جبران چه تنها و بیگانه ام دراین شهرعظیم .واین تنهایی و غربت را از همه نعمتهای بزرگت دوستتر دارم. چرا که...