مسافرتنها

واگویه های غربت

مسافرتنها

واگویه های غربت

یانور

درظلمت من پنجره ای بازکن ازنور

سبحانک یا نورتر از نورتر از نور

مسافرتنها

..

هنگامی که در شهری عظیم بیگانه هستم؛دوست دارم در اتاقهای گوناگون بخوابم ؛در مکانهای گوناگون غذا بخورم ؛ در خیابانهای ناشناخته قدم بزنم؛و گذر مردمان ناشناخته را نظاره کنم .مسافر تنها بودن را دوست دارم. 

جبران خلیل جبران

چه تنها و بیگانه ام دراین شهرعظیم .واین تنهایی و غربت را از همه نعمتهای بزرگت دوستتر دارم. چرا که هرگاه با همه ذرات جسم و جانم  یافتمت ٬ در اوج غربت و تنهایی بوده ام.